پیوند من و باباییپیوند من و بابایی، تا این لحظه: 15 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
وروجک نیامده من وروجک نیامده من ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

من و وروجکم

تمام شد

این دوره هم نشد ای خدا من چقدر بدبختم  از ساعت 6 صبح که دیدم پری اومده تا 10 و نیم 11 گریه کردم دیگه اشکام تموم شد خیر سرمون امروز سالگرد عروسیمون بود میخواستم بهش بهترین هدیه رو بدم که باز خدا زد تو ذوقم حال و روزمو خراب کرد ...   خـــــــــــــــــدای من بازم شکرت بهت ایمان دارم و میدونم حکمتی تو کار هست که نمیخوای بشه ،آخه من آدمی زاد چه کنم که کم طاقتم ... چشم ازم بر ندار خدایا   مرا دریاب ... به اون همسری عزیزم فکر کن خدا جونم گناه داره وقتی صبح از در میرفت بیرون نگاه غمگینش دلم و لرزوند خدایا دل همسرم  شاد کن بزار لباش بخنده ....       ...
30 ارديبهشت 1392

یک هفته دیگر

وای خدا جون یه هفته دیگه مونده تا نتیجه  مشخص شود وای چقدر سخته خدا یا کمکم کن دستم و  بگیر زودتر این هفته هم تموم  کن ان شالله  نتیجه مثبت میشه  و میتونم همسر عزیزم و خوشحال کنم آمیـــــــــــــن  ...
26 ارديبهشت 1392

انتظاری دوباره

سلام عزیز دلم خوبی مادر امیدوارم که خوب  باشی  جات امن باشه الهی ، عزیزم من و بابایی دوباره منتظرتیم اونم خیلی زیاد  یادت نره  ها که این دفعه بیای پیشمون  و مارو  خوشحال و خوشبخت کنی ...  این سری دکتر جون  خیلی بهمون امیدواری داده  دعا میکنم که این دوره رو با موفقعیت بگذرونیم و شما رو تا چهل هفته اینده به اغوش بکشم  الهــــــــــــــــــــی امیـــــــــــــــــن   یا رب العالمین   ...
22 ارديبهشت 1392

سلام

سلام عزیزم بعد از مدت ها اومدم حوصله نوشتن  نداشتم میخواستم و حال نداشتم خیلی اتفاق های جدید دور اطرافم افتاده  مهم ترینش اینه که از شنبه این هفته دیگه سر کار نرفتم و به جمعیت زنان خانه نشین ملحق شدم  که تا الالش بد نبوده کمی ارامش گرفتم و اینکه هر ماه منتظرتم و شما هم که نمیایی هی حال و احوال مامانتو خراب تر میکنی ولی تمام سعی امو میکنم که زیاد به شما فکر نکنم تا کمی استرسم کمتر شه ولی الان وبلاگ یکی از منتظران که خوندم حالم دوباره بد شد و هوای شما به سرم زد تو رو جون هر کی که دوست داری زودتر بیا پیش مامان و بابات من میدونم که بیایی پشیمون نمیشی  چون ما خیلی دوست داریم ...  ...
3 ارديبهشت 1392
1